بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. در مطالب قسمتهای قبل، درباره جبهه حق و جبهه باطل، دین الهی و دین شیطانی، اسلام علوی و اسلام اموی، جریان تحجر، اسلام آمریکایی، و انجمن حجتیه صحبت کردیم. و گفتیم صرف اینکه اسم یک دین بر روی یک نفر باشد دلیل نمیشود که واقعا آن فرد پیرو آن دین باشد. ببینید، چه وقتی میگوییم که یک نفر دارای یک دین است؟ وقتی که اعتقاد درونی به آن داشته باشد، اگر لازم باشد آن اعتقاد را بطور منظم و مشخص در ذهن یا با زبان بیان کند، و در اعمال زندگی از آن دین و مکتب پیروی کند.
الآن ادیان و مذاهب و مکاتب زیادی در سطح جهان و در بین 7.5 میلیارد جمعیت کره زمین داریم: شیعه، اهل سنت، مسیحیت، یهودیت، زرتشتی، وهابیت، بهائیت، شیطان پرستی، صهیونیسم، بی دینی، بودایی، هندو، سیک، جین، بت پرستی، عرفانهای نوظهور، اسماعیلیه و دروزی ها، زیدیه، دراویش و صوفیه، و .... . شیعه به معنی پیرو است، و اهل تشیع یعنی پیروان حضرت علی علیه السلام و امامان معصومین علیهم السلام. بنابراین هر کسی پیرو و شیعه یک دینی است. مهم اینست که انسان ببیند در عقاید و اعمال شیعه چه دینی است؟ و حقیقتا جزو کدام گروه محسوب میشود؟
قبلا گفتیم که ملاک اصلی حقیقت در جهان دو چیز است: 1.نفی طاغوتها 2.ایمان به خداوند یکتا. آزاده گی و آزادی خواهی روح تمامی ادیان و مبتنی بر فطرت و وجدان انسان است. در واقع فطرت، وجدان، عدالت، آزادی، حقیقت، نفی ظلم و زور و فساد، نفی دروغ و فریب، محبوبیت اخلاقیات و ارزشهای الهی و اجتماعی و انسانی، و ....، به راحتی برای هر انسانی قابل تصور و تأیید است و بین انسانهای سالم از لحاظ روحی، در سراسر کره زمین مشترک است. بنابراین، ما الآن در جهان، فراتر از تقسیم بندی های موجود میان انسانها بر اساس دین و مذهب، فقط دو دین و دو مکتب و دو جبهه داریم: دین حق، و دین باطل. چه بسا کسی اسما و در شناسنامه شیعه باشد ولی جزو مکتب حق نباشد. و چه بسا کسی هندو باشد ولی جزو جبهه حق باشد. کسی که نفی آمریکا میکند، نفی اسرائیل میکند، با استکبار جهانی مبارزه میکند، عدالتخواه و حقیقت جو و آزادی خواه است، به فکر مظلومین و مستضعفین جهان است، در مقابل ظلم شجاع است، اندیشه و تفکر سالمی دارد، و ...، در واقع چنین شخصی شیعه و پیرو واقعی اهلبیت علیهم السلام است، اگر چه که بهتر است که از لحاظ عقاید دینی نیز ایمان کامل آورده و شهادتین را بر زبان جاری کند.
از آنطرف مسلمان یا شیعه ای که ویژگیهای بالا را نداشته باشد، هر چند ادعای مسلمانی یا تشیع کند، جزو دین و مکتب و جبهه باطل است. بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهم السلام و دلایل عقلی و بیانات بزرگان و شواهد تاریخی، بر این موضوع دلالت میکند. ویژگیهای یک مسلمان و مؤمن واقعی در آیات و روایات آمده است.
یکی از مثالهای خوب برای این قضیه، کاروان آسیایی نجات غزه بود که آذر و دی 89 از شرق آسیا به طرف فلسطین حرکت کردند و آزادگانی از حدود 15 کشور آسیایی مانند ژاپن، اندونزی، مالزی، سنگاپور، هند، پاکستان، ایران، آذربایجان، و ... در آن کاروان حضور داشتند. افراد کاروان آسیایی غزه از ادیان و مذاهب مختلفی بودند: اهل سنت، هندو، بودایی، شیعه، و ... . اما همگی آرمانها و اهداف مشترکی داشتند و در کنار هم بسیار خوب زندگی میکردند و مسلمانها با هم نماز جماعت میخواندند و بسیاری موارد زیبای دیگر. در نهایت هم تا سوریه و مصر رفتند و الحمدلله وارد غزه شدند. جالب است که اعضای کاروان در شهر مقدس قم با آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی، و در تهران با دکتر احمدی نژاد و سعید قاسمی و طلاب و دانشجویان دیدار داشتند. البته حرکتها و موضوعات اینچنینی در طول تاریخ بشریت و در دوره معاصر فراوان بوده اند و جای پژوهش زیادی دارد.
همه اینها مقدمه ای بود بر شناخت دین و جبهه حق، و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله، و اسلام علوی علیه السلام، و شیعه حقیقی. باین وسیله است که میتوان دوست و دشمن را شناخت و در عرصه بین المللی برنامه ریزی و فعالیت کرد. باین وسیله است که بصیرت حاصل میشود. و باین وسیله است که میتوان یک جریان سابقه دار انحرافی در درون اسلام و تشیع را شناخت؛ که عبارت است از اسلام آمریکایی، جریان تحجر، و انجمن حجتیه.
ادامه دارد انشاءالله.
ربّنا عرّفنا حججک و ثبّت قلوبنا علی دینک
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. از ابتدای خلقت حضرت آدم علیه السلام، همواره دو خط ایمان و کفر وجود داشته اند. این دو جریان در طول تاریخ و در دوران ادیان مختلف آمدند تا رسیدند به بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، و ظهور دین اسلام. امروزه مسلمانان جهان را به دو دسته سنی و شیعه تقسیم میکنند. اما باید ببینیم که این تقسیم بندی از کجا آمده است؟ و آیا تقسیم بندی درستی است؟
باید گفت که آنچه که در زمان همه ادیان الهی وجود داشته است، مفهوم دین ناب در مقابل دین التقاطی و دین منحرف بوده است. در اسلام میتوان اینرا به صورت دو جریان اسلام علوی و اسلام اموی دید. یعنی اصالتا بسیاری از اهل سنت جزو علوی ها، و بعضی از شیعیان ظاهری، جزو اموی ها هستند. اما اسلام اموی یعنی چه؟ و چه مشخصاتی دارد؟ اسلام اموی یعنی اسلامی که ماهیت آن متعلق به بنی امیه و معاویه ملعون است. اسلامی که سراسر نفاق و دورویی و تظاهر و مکر و ضد ولایت بودن است. اسلام اموی در واقع کفر و نفاق است در لباس ایمان، برای رسیدن به مقاصد دنیوی و قدرت و ثروت.
اما اسلام علوی چیست؟ اسلام علوی یعنی روح آزادگی، یعنی نفی طاغوتها و بندگی خداوند یکتا. اسلام علوی یعنی در مقابل ظلم و فساد ایستادن و جهاد در راه خدا، و بصیرت داشتن و ولایتمدار بودن. بنابراین، بسیاری از انقلابیون اهل سنت چه در قرنها و سالهای گذشته و چه در تحولات اخیر منطقه را میتوان مسلمان علوی به شمار آورد. از آنطرف، بعضی از شیعه نماهایی که مخالف روح تشیع و مخالف اصول قرآن و روایات عمل میکنند و در واقع منافق و پیرو آمریکا هستند را باید مسلمان اموی به شمار آورد. گرچه دیگر اینها مسلمان نیز نیستند.
اسلام آمریکایی، شاخه ای از اسلام اموی، و در واقع نسخه امروزی آن است. مشخصات اسلام آمریکایی به دفعات در بیانات امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(حفظه الله) بیان شده اند. در سفر سال گذشته آقا به قم، ایشان نسبت به خطر انزوا گرایی و تحجر در حوزه علمیه هشدار دادند. حضرت امام خمینی رضوان الله علیه میفرمایند: "از صدر اسلام تا کنون، دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحت طلب که تمام همتشان به این است که یک طعمه ای پیدا کنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند میکردند؛ اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. این در طول تاریخ تا حالا بوده است. اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات، مثلا نماز و روزه و امثال اینها. برای اسلام هم غیر از این خیلی نه اطلاعات صحیح داشتند و نه ارزشی قائل بودند. همان باید در منزلها بنشینند و نگاه کنند و به دیگران اشکال کنند. یک دسته دیگر هم انبیاء بوده اند و اولیای بزرگ؛ آنها هم یک مکتبی بود و یک خطی بود. تمام عمرشان را صرف میکردند در اینکه با ظلمها و یا چیزهایی که در ممالک دنیا واقع میشود، همّشان را اینها صرف میکردند در مقابله با اینها. این دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است."
شهید آوینی رحمة الله علیه میگویند: " خلاف آنچه بسیاری میپندارند، آخرین مقابله ما به مثابه سپاه عدالت، نه با دموکراسی غرب، که با اسلام آمریکایی است؛ که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپا تر است...".
فتنه های طول تاریخ بشریت، همواره دو بال داشته اند: طاغوت گرایان و تحجر گرایان. فتنه های دوران نهضتهای اسلامی نیز دارای دو بال غربگرایان و تحجر گرایان بوده اند. اگر آفت دانشگاهها غربگرایی است، آفت حوزه ها تحجر گرایی است. اگر فتنه قبلی برخواسته از علوم انسانی غربزده دانشگاهها بود، احتمال دارد که فتنه بعدی برخواسته از بعضی علوم بی ولایت حوزوی باشد.
ادامه دارد انشاءالله
اللهم اجعل البصیرة فی دیننا و اجعل عاقبتنا احسن العواقب
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. یک نکته مهمی را میخواستم خدمت رفقا و سروران بسیجی خودم عرض کنم. ما در زندگی سه محور اساسی داریم: عقاید، اخلاق، اعمال. اصل در زندگی، عقاید صحیح است. اصل در زندگی این است که انسان آزاده باشد. آزادگی یعنی نفی طاغوتها و ایمان به خدا: «الذین یکفرون بالطاغوت و یؤمنون بالله، فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها». اساس اسلام و تمامی ادیان الهی، مبتنی بر کلام شریف «لا اله الا الله» است، که ابتدا نفی خدایان پوشالی و بتها و طاغوتها، و سپس اثبات خداوند متعال در آن آمده است.
روح دین داری، ولایتمداری و انقلابی بودن است؛ جزو حزب الله بودن است: «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا، فان حزب الله هم الغالبون» : «و هر کس ولایت خداوند و رسول الله و آنان که ایمان آوردند (ائمه علیهم السلام و جانشینان آنها) را داشته باشد، جزو حزب الله است، و قطعا حزب خدا پیروزند».
در سراسر ایران اسلامی، سربازان ولایت و بسیجیان امام زمان(عج) حضور دارند: حوزه علمیه، دانشگاه، مدارس، ادارات، مغازه ها، خانواده ها، و ... . نکته مهم اینجاست که از لحاظ عقاید صحیح، حق فقط با مجموعه ولایتمدار و حزب اللهی است. بسیاری جریانات و افراد دیگر هستند که از لحاظ بنیانهای فکری و اصول زندگی دچار مشکلند، اما از لحاظ اعمال ظاهری (کار و تلاش و فعالیت) و رفتار و اخلاق خوب عمل میکنند. مثلا در حوزه علمیه در اکثر جاها، به رعایت ظواهر و شئون طلبگی اهمیت زیادی داده میشود. به درس خواندن و مباحثه کردن و متانت داشتن و مؤدب بودن و ...؛ که البته أمر بسیار خوب و مهمی هم هست. ولکن گاهی اوقات طلبه های بسیجی بعلت برخی اشتباهات، وجهه خودشان را در میان طلاب و روحانیون غیر انقلابی یا ضد انقلابی خراب میکنند. برخی از این اشتباهات در اعمال و اخلاق، اینها هستند: زیاد خوابیدن، شلخته بودن، درس نخواندن، مباحثه نکردن، منظم کلاس نرفتن، شوخی های مبتذل، خنده های بلند و قهقهه، عدم رعایت متانت و ادب، دفع و طرد طلاب غیر انقلابی و غیر سیاسی، زیاد تلویزیون دیدن، زیاد فوتبال و پینگ پنگ و ... بازی کردن، و موارد دیگر. همین ها باعث میشود که بعضی افراد سوء استفاده کرده و عقاید بر حق طلاب انقلابی را نیز محکوم کنند و تبلیغات منفی بر علیه آنها انجام دهند.
در دانشگاه و مدارس (دبیرستان، راهنمایی، ابتدایی)، ادارات، بازار، فامیل، و ... نیز همینطور است. منتها هر کدام شرایط خاص خود را نیز دارند. هر شخصی که دوست دارد انقلابی و ولایی باشد، باید بخشی از وقت روزانه خود را به تفکر و نوشتن شخصی پیرامون این مسائل مهم اختصاص دهد. چون ما بر اساس دستور خداوند متعال، باید درست زندگی کنیم. و این درست زندگی کردن موجب گسترش حقیقت در جهان، و ایجاد زمینه ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه میشود انشاءالله.
اللهم عجل لولیک الفرج